
اگه يه روزي نوم تو ، تو گوش من صدا كنه
اگه دوباره غمت بيادو منو مبتلا كنه
به دل ميگم كاريش نباشه بذاره درد تو دوا شه
صداي آبشار را كه داد مي زد زندگي در همين نزديكي است شنيدم . صداي آبشار را كه ميگفت جلوتر پر از زندگي است ، صداي آبشار را كه مي گفت آرزو همين جاست . مرا از خود بي خود به جلو مبتلا مي كرد . قدم هاي يك را دوبه دو مي نهادم و خارهاي زير پايم را حس نمي كردم و حتي ترسي را كه از آن جا داشتم فراموش كردم چون مي دانستم تو را خواهم يافت در پس آبشار . به آبشار رسيدم . آبشار را كنار زدم نوري چشمان بي سويم را روشن كرد . آري تو بودي آرزو و با لبخندي هميشگي كه تسلي مي بخشيد تمام آلامم را ، به تو نزديك شدم دستم را روي شانه ات نهادم و فقط به چشمانت نگاه كردم و از روي لب هايت بوسيه اي چيدم . در كنار تو بودن برايم خيلي بود . سر روي شانه ام نهادي و با بويت مست شدم و چشمانم را بستم و وقتي باز كردم تو آنجا نبودي . فهميدم تو نيز فقط يك آرزو بودي
عزيزم از صميم قلب تمام خوبي هاي عالم را برايت آرزو مي كنم و اميد وارم كه در هر كاري پا نهي خدا يار و ياورت باشد . و روز تولدت را به تو تبريك مي گويم و خداوند را براي اين چنين گوهري حمد و سپاس مي گويم و از او خواستارم تو را بي اميد نگذارد و تمام آرزوهاي آرزويم ، آرزو را برآورده به خير كند .
نظرات شما عزیزان:
|